ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری ایران، دو هفته به پایان سال ۱۴۰۰ خورشیدی، دستور داد که فقر مطلق در ایران، تا پیش از سال ۱۴۰۱ ریشهکن شود. این دستور و این شکل از برخورد با موضوعِ فقر، حاشیهساز و دستمایه انتقاد و حتی شوخی قرار گرفت...
رئیسی پس از تحویل سال نو، بار دیگر دستور خود را تکرار کرد و این بار خواستار آن شد که این اتفاق تا پایان سال ۱۴۰۱بیفتد. اما آیا تلقیها از فقر مطلق (چه از سوی رئیس جمهوری و چه از سوی منتقدانش) صحیح است؟ آیا واقعا میتوان تا پایان سال ۱۴۰۱خورشیدی فقر مطلق را در ایران ریشهکن کرد؟ از روحانی تا رئیسی «تا پایان دولت دوازدهم فقر مطلق را در کشور ریشهکن میکنیم.». این جملهای بود که حسن روحانی، در تابستان سال ۱۳۹۶و در مراسم تنفیذ خود بر زبان آورد. رئیس جمهورِی وقت ایران، این را هم اضافه کرد که «برای مقابله با فقر باید ثروت تولید کرد، نه اینکه همان فقر را بازتوزیع کرد.». زمانی که حسن روحانی این جملهها را میگفت، قیمت دلار در ایران حدود ۴۰۰۰تومان بود. همچنین مطابق تعاریفی که برنامه توسعه سازمان ملل متحد (United Nations Development Programme) از «فقر» و «فقر مطلق» در سطح جهان به دست میداد، جمعیت این دو گروه در ایران بسیار کم بود. بر اساس این تعاریف (که هنوز هم به صورت تقریبی همان هستند که آن روز بودند) درآمد روزانه کمتر از ۱٫۹دلار آمریکا به ازای هر فرد، برابر با قرارگرفتن فرد در زیر «خط فقر مطلق» (Extreme poverty) قلمداد میشد. (این عدد، آخرین بار در سال ۲۰۱۵میلادی بهروز شده است.). از ۵٫۳میلیون نفر تا ۴۲میلیون نفر به این ترتیب، در تابستان سال ۱۳۹۶خورشیدی و با نرخ دلار ۴۰۰۰تومانی، هر شهروند ایرانی که ماهانه کمتر از ۵۷دلار، یا ماهانه کمتر از ۲۲۸هزار تومان درآمد داشت، زیر خط «فقر مطلق» زندگی میکرد. همان زمان، «شاخص توسعه جهانی» که توسط بانک جهانی (The World Bank) تهیه شده بود، نشان میداد که حدود ۰٫۰۸درصد از جمعیت ایران، یا چیزی در حدود ۶۵۰هزار نفر زیر خط «فقر مطلق» زندگی میکردند. با در نظر گرفتن درآمد روزانه کمتر از ۳٫۱دلار به ازای هر فرد، که خط «فقر نسبی» را نشان میداد، جمعیت فقرای ایران (در مجموع زیر خط «فقر مطلق» و زیر خط «فقر نسبی») به حدود ۰٫۶۶درصد از جمعیت کشور میرسید. در واقع، در تابستان سال ۱۳۹۶خورشیدی، در مجموع حدود ۵٫۳میلیون نفر در ایران فقیر به حساب میآمدند و وعده دولت روحانی، تنها و تنها این بود که حدود ۶۵۰هزار نفری را که زیر خط «فقر مطلق» زندگی میکردند، تا پایان چهار سال ریاستجمهوریاش، از زیر آن خط بیرون بکشد. اما در دی ماه سال ۱۳۹۶، ناگهان همهچیز به هم ریخت: تظاهراتی اعتراضی نخست در مشهد و بعد هم در سراسر ایران شکل گرفت که از نظر حجم و گستره، تا آن زمان در ایران تجربه نشده بود. در عرض چند روز (به اذعان وزارت کشور در همان زمان) در بیش از ۱۰۰شهر ایران تظاهرات و شورشهای شهری شکل گرفت. حسن روحانی در مجلس شورای اسلامیِ وقت گفت که دولت آمریکا (به ریاستجمهوری دونالد ترامپ) به پشتوانه همین ناآرامیها از برجام خارج شده است. چه این تفسیر را بپذیریم و چه نه، خروج آمریکا از برجام موجب شد نرخ دلار در بازار آزاد ایران مرزهای ۳۰هزار تومانی را هم به خود ببیند و به این ترتیب، تعداد فقرای ایران بالاتر و بالاتر رفت. سازمان تامین اجتماعی چند ماه پیش گزارش داد که دستکم ۳۰درصد از جمعیت ایران، اکنون زیر «خط فقر» زندگی میکنند. آمارهای غیررسمی اما میگویند که این بخش از جمعیت ایران به ۵۰درصد از کل جمعیت کشور میرسد، یعنی چیزی در حدود ۴۲میلیون نفر ایرانی. مرزِ گرسنگی و بدتر از گرسنگی نکتهای که در مورد این شاخص وجود دارد، «مطلق» بودن آن است. به عبارت دیگر، فرقی نمیکند که در مورد چه کسی، در کدام کشور و با چه شرایطی صبحت میکنیم، بلکه هر انسانی که روزانه کمتر از ۱٫۹دلار درآمد داشته باشد، زیر خط «فقر مطلق» زندگی میکند. در شرایط امروز ایران (با احتساب دلار ۳۰هزار تومانی) این عدد کمابیش معادل است با درآمد روزانه ۵۷هزار تومانی و ماهانه یک میلیون و ۷۰۰هزار تومانی. برای یک خانوار ۴نفره، این عدد برابر خواهد بود با درآمد ماهانه ۶میلیون و ۸۰۰هزار تومانی. توجه داشته باشید که در اینجا از خط «فقر مطلق» صحبت میکنیم، یعنی شرایطی بسیار بحرانی و نه اینکه مثلا شخصِ فقیر، تنها برای خرید برخی مایحتاج خود مشکل داشته باشد. «فقر مطلق» یعنی مرزی که آنسویِ آن گرسنگی و فلاکت است. نکته دیگر این است که شاخصهای سازمان ملل متحد از سال ۲۰۱۵میلادی به اینسو حتی تغییر هم کردهاند و در سال ۲۰۲۰میلادی، مرز ۱٫۹دلار در هر روز، به ۲٫۱۹دلار در هر روز افزایش پیدا کرده است. در واقع، امروز وضعیت ایرانیها حتی بدتر هم است. (برای سهولت مقایسه دادههایِ موجود، در این گزارش همان شاخص ۱٫۹دلار را مدنظر قرار دادهایم.). علاوه بر این، موضوع این نیست که نرخ دلار در ایران واقعی است یا اینکه توسط دولت کنترل و سرکوب میشود، چراکه دلار هر قیمتی داشته باشد، مصرفکننده نهایی با همان نرخ زندگی روزانه خود را میچرخاند. به عبارت ساده، اگر فرض کنیم که دولت ایران نرخ دلار را به سختی روی ۳۰هزار تومان نگه داشته و نرخ واقعی (مثلا) ۵۰هزار تومان است، این دولت ایران است که مابهالتفاوت ۲۰هزار تومانی را از جیبِ خودش (و در واقع در قالب یک یارانه همگانی) پرداخت میکند. اما نرخ دلار در هر حال برای من و شمایِ ایرانی، همان ۳۰هزار تومان است. یک وعده بیسرانجام خلاصه کنیم: امروز بین ۲۷میلیون تا ۴۲میلیون نفر ایرانی (بین ۳۰تا ۵۰درصد از کل جمعیت ایران) به اذعان آمارهای رسمی و غیررسمی، زیر خط فقر قرار دارند. این جمعیت، در سال ۱۳۹۶خورشیدی حدود ۵٫۳میلیون نفر بود و در واقع اکنون پنج تا هشت برابر آن مقطع است. به این ترتیب، حالا میتوانیم این پرسش را مطرح کنیم که آیا دولت سیزدهم میتواند واقعا تا پایان سال ۱۴۰۱خورشیدی، جمعیتی به این بزرگی (و حتی کسری از آن به عنوان «فقرای مطلق») را از زیر خط فقر بیرون بکشد؟ پاسخ به شکلی واضح، منفی است. اقتصاد ایران امروز نه به اندازهای تولید دارد که بتواند میلیونها نفر را از زیر خط فقر بیرون بکشد و نه ساز و کارهای «بازتوزیع ثروت» (همان ساز و کارهای مالیاتی) مناسبی دارد.